درباره سینما
سینمای ایران
سینما در ایران به همین دلیل عقب مانده است. چون نتوانسته از عینی ترین تئوری ها و صادق ترین هنر ها بهره بگیرد. بلکه برعکس، آنچه در سینمای امروز ایران بطور غالب می بینیم اینها است:
احساس های کلیشه ای کم عمق و هپروتی دائما برجسته می شود
پایان فیلم ها یا در دوگانگی های بی علاج می ماند و مخاطب را در گیجی می گذارد (نادر و سیمین) و یا مخاطب را تحمیق می کند و بطور شعاری و زننده مسئله را در چند دقیقه پایانی معجزه آسا حل می کند (اغلب سریال ها)
از خودبیگانگی در شخصیت های اول فیلم ها موج می زند
جذابیت های بصری به شدت ته کشیده، و تصاویر غالبا کلوز و در حد سر و صورت بازیگران (فیلم های رادیویی!) آنهم بدون حتی مهارت های اولیه میمیک صورت
روابط تحریک آمیز زن و مرد.. گویای عقده های ناشی از نبود سینمای جنسی!
در برخی فیلم های معناگرا احساسها و تجارب منحصربه فرد فیلمساز که فقط خودش می فهمد، موضوع فیلم می شود و دیالوگهای قلمبه سلمبه و فیلم تبدیل به بیانیه فلسفی می شود
نشانه ها و المان های جذاب تقریبا به صفر رسیده و حتی از تصاویر طبیعت هم کمتر استفاده می شود
ما نوک پیکان تحول در سینما را مستندسازی می دانیم و از همین جا شروع کرده ایم (جشنواره عمار). فیلمسازی که با مستند شروع می کند یاد می گیرد نسبت خود را با واقعیت درست و کامل تعریف کند. یاد می گیرد بدون کلیشه فیلم بسازد. یاد می گیرد قبل از بازی گرفتن از عناصر فیلم، احساس های واقعی و المان های طبیعی را به تصویر بکشد. گام بعدی ما فیلمهای داستانی است که عنصر کلیدی آن فیلمنامه است
- ۹۴/۱۱/۱۹